یه وقت هایی آروم می شینم و به افکارم..روحم اجازه می دم
به پرواز در بیاد ......بره به جایی دیگه
اون وقته که صورت شاد و خندان تو و اون برق چشمات رو
می بینم..می شنوم که آهنگ محبوبت رو زمزمه میکنی
و من میخندم ............ ......... ..و سپس می گریم
و به زمانی دیگه
من روزی رو تو رویاهام می بینم که در دنیایی دیگر جلوی دروازه
بهشت به هم می رسیم..و قلب من آکنده از شادی میشه
..ولی اکنون باید صبر کنم
توی قلبم خاطرات شیرین تو هر روز با منه .... من اونا رو در
آغوش می گیرم و نوازششون میکنم ..
چون با همه وجودم دلتنگتم
هر چیزی که می بینم و هر کاری که انجام میدم ..باعث میشه
خودمو نزدیک به تو احساس کنم..چون هر چیزی که توی این
دنیاست خاطرات شیرین تو رو به همراه داره
تا زمانی که عمرم به پایان برسه و کارم تو این دنیا تموم بشه
خاطرات شیرین تو منو نگه میداره
با زمانی که با لاخره من و تو دوباره همدیگه رو ملاقات کنیم